آنچه از نقد پس از خرجهائی در ته کیسه بجای مانده است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : نیست اختر کز برای تیغ داغ حسرتش درهم از ته کیسۀ شب در میان انداخته. زلالی (از آنندراج)
آنچه از نقد پس از خرجهائی در ته کیسه بجای مانده است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : نیست اختر کز برای تیغ داغ حسرتش درهم از ته کیسۀ شب در میان انداخته. زلالی (از آنندراج)
مرکّب از: بی + کینه، بدون کینه. که حس کینه و انتقامجوئی ندارد: همه شهر مکران تو ویران کنی چو بی کینه آهنگ شیران کنی. فردوسی. رجوع به کینه شود، بی ظرافت. (ناظم الاطباء) ، بی فر. بی فره. (ناظم الاطباء)، رجوع به لطف شود
مُرَکَّب اَز: بی + کینه، بدون کینه. که حس کینه و انتقامجوئی ندارد: همه شهر مکران تو ویران کنی چو بی کینه آهنگ شیران کنی. فردوسی. رجوع به کینه شود، بی ظرافت. (ناظم الاطباء) ، بی فر. بی فره. (ناظم الاطباء)، رجوع به لطف شود